نیروی موفقیت آمیز شکست

5 فوریه 2013 | :دسته بندی بلاگ نوآفرینی

جان کاستر

 

با مشاهده جهش های اقتصادی و رونق های چشمگیر در عرصه های آغاز شکوفایی شرکت ها در نقاطی مانند سیلیکون ولی (دره سیلیکون)، بوستون، و یا ریسرچ ترای انگل (مثلث پژوهش) در کارولینای شمالی، چیزی جز موفقیت به چشم نمی خورد. اما یکی از اسرار کارآفرینی اینست که تمامی این موفقیت ها بر پایه های فرهنگی بنا شده اند، که شکست را می پذیرد.

 

بله در اینجا حقیقتی شگفت انگیز وجود دارد، که بارها و بارها از سوی پژوهشگران زمینه کسب و کار به اثبات رسیده است. اینکه نقاطی که کارآفرینان در آنجا بیشترین موفقیت ها را به دست می آورند، جوامعی هستند که رنج شکست برای این کارآفرینان نسبت به همه اماکن دیگر کمتر می باشد. بنابراین دستاوردهای بزرگ حاصل نوآوری های ساختارشکنانه، واقعا تنها در سیستمی کسب می شوند، که اجازه می دهد افراد در سطحی گسترده خطرپذیری (ریسک) کنند. همانگونه که جاناتان اورتمنز می گوید: “محیط ایده ال برای نوآوری نه تنها به موفقیت ارج می نهد و از آن تجلیل بعمل می آورد، بلکه اگر شکست را ترغیب و ترویج نمی کند، اما آن را می پذیرد.”  

 

بدیهی است که تمامی کارآفرینان از سیستم های خوب آموزشی، دادگاه های تأثیرگذار که اجرای قراردادها را لازم می داند، بازارهای مالی با عملکرد خوب، و مقرراتی که سد راه تشکیل کسب و کارها و یا سرکوب ایده های جدید نمی شوند، بهره مند می گردند و سود می برند. اما مثلا زمانی که یک ایده نوین کارساز واقع نمی شود، قوانین و خط مشی هایی مانند قوانین ورشکستگی، ساختارهای شرکت های با دامنه تعهد و مسئولیت محدود، و روش های مطلوب مالیاتی برای شکست ها در کسب و کارها، مورد غفلت قرار می گیرند. در حالی که اینگونه مقولات می توانند درست به اندازه نوآوری مهم باشند.

 

ممکنست چنین ایده ای در کشورهای در حال توسعه ضد بصیرت به نظر برسد. یعنی کشورهایی که کارآفرینان از پشتیبانی های اولیه مانند مدارهایی که به آنها اجازه می دهد چراغ ها را همچنان روشن نگه دارند، محروم باشند. پشتیبانی هایی که همگنانشان در جهان پیشرفته آنها را بدیهی می انگارند، و قدرشان رانمی دانند.

 

اما باید گفت که تامس ادیسون نوآور و کارآفرین نیز، چنین نعمت هایی را در اختیار نداشت. بنابراین ناچار بود هزاران تجربه ناموفق را انجام دهد، تا بتواند به یک طرح موفقیت آمیز چراغ برق دست پیدا کند. پس از آن نیز ناچار بود زیرسازی هایی بکند، تا به این چراغ ها برق برساند. اما در قرن بیست و یکم  نواده شرکتی که ادیسون در سال 1880 بنیاد نهاد، تضمین می نماید که کارآفرینان امروز در سراسر نیویورک برق قابل اتکایی داشته باشند که کسب و کار خود را اداره کنند. کمااینکه ادیسون در این گفته مشهور خود خاطرنشان کرده است: “من شکست نخورده ام. تنها 10 هزار راه پیدا کرده ام، که کارساز نیستند.”

 

بسیاری از تاریخدانان نوآوری های سریع در زمینه فناوری و رشد اقتصادی پدیده گونه قرن بیستم را، دستاورد و نتیجه فضای تحمل خطرپذیری در آمریکا و اروپا در اواخر قرن نوزدهم می دانند. مثلا پیش از اصلاحات ورشکستگی، قرض و وجود یک بدشانسی می توانست همه اعم از یک بازرگان خرده پا تا یک اشراف زاده ثروتمند را به خاک سیاه بنشاند، و نابود کند. کمااینکه حتی آبراهام لینکلن در سال 1833 که یک فروشگاه کوچک را اداره می کرد، ورشکست شد. البته این امر تنها به او محدود نمی شود. چراکه دو رئیس جمهور قرن نوزدهمی آمریکا و بسیاری از آمریکایی های برجسته اولیه نیز، به چنین سرنوشتی دچار شدند.

 

اما از بین بردن قانون زندانی شدن بدهکاران، برقراری قوانین و مقررات ورشکستگی، و ساختارهای کاری که دامنه تعهد و مسئولیت شخصی نوآوران را محدود می کرد، به کارآفرینان این اجازه را داد که خطرآفرینی هایی بکنند. خطرآفرینی هایی که به آمریکا و سایر کشورهای صنعتی شده کمک کرد، تا شکوفا شوند. کمااینکه هنری فورد که در روش های تولید انبوه امروزین نوآور بشمار می رود، پیش از ابداع و توسعه مدل تی معروف خود، در چهار شرکت مجزا شکست خورد. مدلی که خودروها را به تولید انبوه رساند. یعنی چیزی که تنها به سبب ساختاری ممکن شد، که دامنه تعهد و مسئولیت فورد و سایر نوآوران را محدود کرد. کمااینکه ویلیام سی دورانت رقیب اصلی فورد هم در سال 1910 به سبب وام گرفتن بیش از اندازه کنترل شرکت جنرال موتورز را از دست داد. به همین سبب در سال 1911 شرکت شورلت را بنیان نهاد. چهل سال بعد این شرکت ها از موفق ترین ها در جهان شدند، و صدها هزار تن را به استخدام خود درآوردند.

 

از این نمونه ها در برهه اخیر نیز وجود دارند. مثلا استیو جابز از پیشگامان فناوری (صنعت رایانه) ناچار شد، در سال 1985 در خلال جنگ قدرت مدیریتی شرکت اپل را ترک کند. اما یک شرکت کامپیوتری دیگر به نام نکست را بنیان نهاد. زمانی که دانه ای را که کاشته بود به بار نشست، او صدها میلیون دلار را به صورت سرمایه به خود جلب کرد که سرمایه گذاران برای سودهای درازمدت به میان آوردند. البته ایستگاه های کاری شرکت نکست هرگز از نظر سودآوری موفق بشمار نرفتند. اما بسیاری از فناوری ها، ایده ها، و مفاهیم شکل گرفته و گسترده شده در این شرکت، بعدا یعنی پس از بازگشت استیو جابز به اپل، کمک کردند که این شرکت به سودآورترین ار نوع خود در تاریخ تبدیل شود. کمااینکه در حقیقت شبکه جهانی اینترنت (World Wide Web) در سال 1991 در یکی از کامپیوترهای نکست ابداع شد. ابداعی که در فناوری انقلابی ایجاد کرد، که شکل کل صنایع را تغییر داد.

 

اینگونه سرگذشت ها برای کشورهایی که مذبوحانه برای پیشبرد رشد اقتصادی و نوآوری به کارآفرینان نیاز دارند، حاوی درس های مهمی هستند. به ویژه رعایت مقررات ورشکستگی به عنوان فوریتی برای اصلاحات در مصر و شماری دیگر از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا تشخیص داده، و تجویز شده اند. یعنی کشورهایی که در خلال بهار عربی سال 2011، محروم سازی از کارآفرینان و بیکاری در آنها به اوج رسید. در بسیاری از این کشورها هنوز وامدارانی که نمی توانند از عهده تعهدات خود برآیند، ممکنست به زندان بیفتند. مسئله ای که به نوبه خود سبب می شود کارآفرینان و سرمایه گذاران کمتر در مورد ایده های نوین پرورش داده نشده، خطرپذیری کنند. بنابراین می توان این پرسش را مطرح کرد، که امروزه چه بر سر هنری فورد مصری و استیو جابز تونسی می آید؟ آیا زمانی که ایده های اولیه آنها به ثمر نرسند، با فقر دست و پنجه نرم می کنند، و یا به زندان می افتند؟ آیا اصولا این کشورها می توانند برای چنین کارهای مخاطره آمیزی سرمایه گذار پیدا کنند؟ یا اینکه در چنین کشورهایی مهاجرت یعنی روندی در پیش گرفته خواهد شد، که بسیاری از افراد باهوش و بلندپرواز که گزینه های شغلیشان سرکوب شده است، به آن گرویدند؟ یعنی همان راهی که یوجنیا و مایکل برین دو دانشمند جوان اتحاد جماهیر شوروی وقت در سال 1979 در پیش گرفتند. تصمیمی که سبب شد سرگئی پسر آن هنگام شش ساله آنها، در سال 1998 (به اتفاق لری پیج) موتور جستجوی اینترنتی گوگل را بنیان نهد.

 

بنابراین خط مشی سازان باید برای ایجاد و توسعه فرهنگ واقعی کارآفرینی که بتواند قوه محرکه رشد اقتصادی و ایجاد شغل شود، کل سیستم بنیادین را مدنظر قرار دهند. سیستمی که از جمله هم آنهایی را که از کارآفرینان موفق پشتیبانی می کنند، و هم دیگرانی را به صورت یک کلیت در خود دارد، که به کارآفرینان غیرموفق اما دارای ایده هایی که ممکنست روزی دنیا را تغییر دهد وام می دهند، و یا وسایل ادامه کارشان را فراهم می کنند.

قسمت نظرات بسته است.