اشتغال به تحصیل دانشجویان شرقی در دانشگاه های کشورهای غربی، به هیچ روی مسئله تازه ای به شمار نمی رود. کمااینکه این امر در ایران نیز، از دوران صفویه آغاز شد. یعنی دوره ای که دشمنی مشترک به نام امپراطوری عثمانی، سبب نزدیکی ایران و کشورهای اروپایی گردید. یکی از نتایج این نزدیکی فرستادن چند ایرانی در زمان شاه عباس دوم به این کشورها بود، که برای یادگیری نقاشی به سبک اروپایی اعزام شدند. چراکه این شاه به شدت به نقاشی اروپایی علاقمند شده بود. یکی از این افراد محمد زمان پسر حاجی یوسف بود، که پس از بازگشت به ایران با وارد کردن سبک واقعگرایی به عرصه هنر کشور ما، سبک نقاشی در ایران را به کلی دگرگون کرد.
گرچه در دوران سلسله قاجار نیز در مجموع حدود پنجاه دانشجو به خارج و عمدتا انگلستان اعزام شدند، اما چنین اقدامی به ویژه از زمان سلطنت رضا شاه پهلوی حالت کاملا رسمی به خود گرفت. در دوره وی، نخست این دانشجویان به انگلستان و فرانسه می رفتند. اما بعدها آمریکا هم به لیست افزوده شد، و اندک اندک جایگاه خود را ارتقاء داد. کمااینکه هنوز هم همه ساله دانشجویان ایرانی نه تنها با هزینه های شخصی، بلکه با بورس های دولتی به کشورهای غربی می روند، تا در دانشگاه های این کشورها به تحصیلات خود ادامه دهند.
البته زمانی که دولت ها هزینه اینگونه دانشجویان را به صورت بورسیه تأمین می کنند و یا به آنها امتیازاتی مانند استفاده از ارز به نرخ مناسب تر و یا دولتی می دهند، طبیعتا هدف نهائی دارند. اینکه این دانشجویان پس از خاتمه دوران تحصیل به کشورهای خود بازگردند، و از دانشی که آموخته اند به مردم خویش فایده برسانند. حال اینکه چنین هدفی تا چه اندازه برآورده می شود یا نمی شود، موضوع این نوشتار نیست.
عادی بودن حضور دانشجویان خارجی در کانادا نیز، از این روند مستثنی نمی باشد. حضوری که از بسیاری از جهات از جمله زمینه مالی و اقتصادی، به نفع این کشور است. کمااینکه در نخستین آماری که از دیدگاه مالی به این مسئله پرداخت، اعداد و ارقامی ارائه شدند که بسیار چشمگیر بودند. قضیه از این قرار بود که وزارت خارجه و تجارت بین الملل کانادا در سال 2008 از شرکت روسلین کانین و دستیاران خواست، که تأثیرات اقتصادی حضور دانشجویان خارجی در کشور را مورد بررسی قرار دهد. این نخستین باری بود، که در مورد این مسئله در کانادا پژوهشی همه جانبه صورت می گرفت.
استاکول برت دی وزیر وقت تجارت بین الملل در امور حوزه آسیا- پاسیفیک، روز بیست و هشتم اکتبر سال 2009 در نشستی با اتحادیه دانشگاه ها و کالج های کانادا، نتایج آن پژوهش را اعلام کرد. در این نتایج از جمله آمده بود که در سال 2008 دانشجویان خارجی بیش از 6 میلیارد و 500 میلیون دلار به اقتصاد کانادا کمک کرده اند.
براساس این گزارش همچنین شمار دانشجویان خارجی در کانادا در خلال یک دهه یعنی از 1998 تا 2008، بیش از دو برابر شده است. این میزان سبب گردید که در 2008، بیش از 83 هزار فرصت شغلی در این کشور ایجاد شود.
بدیهی است که اگر پژوهش دیگری انجام گیرد، مسلما نشان خواهد داد که کلیه این اعداد و ارقام افزایش پیدا کرده اند. چراکه مثلا در همان هنگام دولت مرکزی اعلام کرد که با همکاری دولت های استانی پویش (کمپین)ی نوین براه خواهد انداخت، که هدف آن جذب شمار بیشتری از دانشجویان خارجی است.
اما مسئله ای که تاکنون به آن پرداخته نشده و یا دست کم توجه اندکی را به خود جلب نموده، موضوع اشتغال به تحصیل دانش آموزان خارجی در مقاطع غیردانشگاهی در کانادا است. بنابراین شاید شگفت آور باشد که بدانیم بر اساس آخرین پژوهشی که در سال 2009 در این مورد به عمل آمد، حدود 35 هزار دانش آموز خارجی در دوره های آمادگی تا کلاس دوازدهم دبیرستان در این کشور به تحصیل اشتغال دارند.
در عین حال هر دانش آموز خارجی برای حضور در مدارس کانادایی، سالانه بین 10 تا 14 هزار دلار می پردازد. بنابراین حضور آنها، سالانه تقریبا 700 میلیون دلار به اقتصاد کانادا کمک می کند. زیرا به جز شهریه ای که می پردازند، برای هزینه های دیگر خود مانند خرید کتاب و سایر لوازم تحصیل، اسکان، خورد و خوراک، پوشاک، تفریح، امور بهداشتی- درمانی، و رفت و آمد نیز، پول خرج می کنند.
این وضعیت برای هر دو طرف سودآورست. به عبارت دیگر هر دو در این معامله برنده اند. چراکه از یک سو این دانش آموزان شانس بیشتری برای پذیرفته شدن در دانشگاه ها و سایر مؤسسات آموزش عالی در آمریکای شمالی پیدا می کنند. زیرا پیشینه و تجربه زندگی و تحصیل در کانادا را به دست می آورند، و در عین حال با ملاک های پذیرش دانشجو آشنایی و همخوانی کامل پیدا می نمایند. مهمتر اینکه زبان را خوب یاد می گیرند. در نتیجه ناچار نیستند پیش از آغاز تحصیل در دانشگاه ها در کلاس های آموزش انگلیسی به عنوان زبان دوم موسوم به ئی اس ال و یا زبان فرانسوی به نام اف اس ال حضور یابند، و وقت و پولشان را صرف کنند.
از دیگر سو برای ادارات آموزش و پرورش نواحی مختلف کشور کانادا نیز، درآوردن حدود 50 درصد سود از هزینه تحصیلی این دانش آموزان، برد خوبی به شمار می رود. بنابراین همه این ادارات در پی آنند که برنامه های موجود را حفظ کنند، و در عین حال آنها را گسترش دهند تا میزان سودآفرینی اشان افزایش یابد.
اهمیت این امر، به ویژه اینک خود را بیشتر نشان می دهد. چراکه پس از رکود اقتصادی بزرگی که در جهان رخ داده، دولت های محلی، استانی، و ملی کانادا نیز، از پیامدها ی آن (ولو بسیار کمتر، در مقایسه با سایر کشورها) در امان نبوده اند. بنابراین هر یک در سطح خود در تلاشند که با کم کردن هزینه های وزارتخانه ها و ادارات تابعه از هر راه ممکن، کسری بودجه خویش را کاهش دهند، و در نهایت از بین ببرند.
کمااینکه دالتون مک گینتی نخست وزیر انتاریو در اوائل ماه مارس سال جاری از آموزگاران این استان خواست با ثابت ماندن دو ساله حقوق و مزایایشان موافقت کنند، تا سهم خود را در کمک به کاهش هزینه ها انجام دهند و از تحصیلات در استان محافظت نمایند.
او در نواری که روی یوتوب گذاشت، ابتدا از این آموزگاران برای کاری که انجام خواهند داد، تشکر کرد. سپس ضمن طرح درخواست مورد اشاره همچنین تقاضا نمود، که آموزگاران وضعیت مرخصی استعلاجی خویش را نیز، تغییر دهند.
آقای مک گینتی در استدلال برای درخواست خود خاطرنشان نمود: “از آنجا که پرداخت حقوق ها بیشترین بخش سرمایه گذاری در حوزه آموزش و پرورش را به خود اختصاص می دهد، ما از تمامی کسانی که در این حوزه کار می کنند، می خواهیم سهم خود را در کمک به کاهش هزینه ها انجام دهند.”