تأثیر فاجعه آمیز حرکت های غلط اقتصادی

6 فوریه 2012 | :دسته بندی خصوصی سازی

در روزهای اخیر در حوزه اقتصاد کلان کانادا، دو نام مایک لازاریدیس و جیم بالسیلی بیش از هر اسم دیگری به گوش می خورند. چراکه این دو تا همین اواخرا رئیس هیئت مدیره شرکت موسوم به پژوهش در حرکت/ ریسرچ این موشن (آر آی ام) بودند، که از جمله سازنده تلفن های همراه هوشمند بلکبری می باشد. یعنی شرکتی که انتظار می رفت، تا سال 2014 ارزشش سر به 150 میلیارد دلار آمریکا بزند.

اما اینک دو فرد نامبرده چاره ای ندارند جز اینکه شاهد خاتمه یافتن امپراطوری بزرگی باشند، که با همکاری یکدیگر آن را خلق کرده اند. این دو کانادایی کار شرکت خود را به جایی رسانده بودند که در حوزه تولید تلفن های هوشمند، در سطح جهان در برابر رقبا احساس برتری می نمود. کمااینکه بلکبری تا همین چندی پیش، 50 درصد بازار آمریکای شمالی را از آن خود کرده بود. اما اینک دیگر کسی حاضر نیست خود را به مخاطره بیندازد، و سهام آر آی ام را بخرد. مضافا اینکه دو فرد نامبرده که خود بنیانگزار این شرکت بودند، اینک به ناچار از بالاترین مقام آن کنار کشیده اند و صندلی رئیس هیئت مدیره شرکت را به ثورستن هینس واگذار کرده اند.

داستان این دو و به ویژه لازاریدیس حکایت کسی است که دانه ای را در زمین می کارد، با تمام وجود از آن نگهداری می کند، آبش می دهد، علف های هرزه اش را وجین می کند، و… سرانجام دانه اش درختی تنومند می شود، که میوه هایی بس شیرین به بار می آورد. اما در هنگام میوه چینی و محصول برداری غفلتی صورت می گیرد، که زحمات مدت ها کار طاقت فرسا را به هدر می دهد. چراکه وی در سال 1961 در یک خانوده یونانی در استانبول به دنیا آمد. چند سال بعد خانواده اش به ویندسور انتاریو نقل مکان کردند. او از 12 سالگی نشان داد، که آینده ای روشن در انتظارش است. چراکه برنده جایزه ای شد، که بر اساس آن می توانست به تمامی کتاب های علمی کتابخانه محلی دسترسی داشته باشد و آنها را بخواند.

از دیگر موفقیت های زودهنگام وی ساخت یک دستگاه زنگ اخبار قابل حمل بود که با فروش آن به بهای 600 دلار به یک مدرسه دیگر، توانست مخارج سال اول تحصیلات خود در دانشگاه واترلو را فراهم کند. دانشگاهی که بسیاری از مغزهای خلاق و مبتکر کانادا و جهان، در آن به تحصیل اشتغال دارند. کمااینکه هر یک از دانشجویان مهندسی این دانشگاه چیزی درست می کنند، که نشانگر ذهن پویای آنهاست.

اما واقعیت این می باشد، که لازاریدیس تنها پسری با استعداد ویژه در فناوری نبود. کمااینکه آینده نشان داد، کارآفرینی با شهامت نیز می باشد. اوج موفقیت وی در سال 1984 بود. چراکه توانست در سال آخر دانشکده با همکاری دوستش داگلاس فرجین- که از آن پس یار غار و همکار یکدیگر بوده اند-، یک سیستم نمایش کامپیوتری به نام باجی/ Budgie بسازد. سیستمی که می شد با استفاده از آن، کلماتی را روی صفحه تلویزیون نوشت. این موفقیت سرآغاز تأسیس شرکت آر آی ام شد. به این مفهوم که لازاریدیس توانست در ماه مارس همان سال با استفاده از 15 هزار دلار پول والدین خود و یک وام دانشجویی که از دولت استانی انتاریو گرفت، به همراه داگلاس فرجین این شرکت را تأسیس کند. هدف آنها این بود که با ثبت این شرکت و از طریق نام آن، اقدام به فروش باجی کنند. اما این محصول خوب و مفید، با استقبال مناسب بازار روبرو نشد.

ولی لازاریدیس نیز بیدی نبود، که با این بادهای ناموافق بلرزد و از میدان بیرون برود. بنابراین پس از بررسی ها و کوشش های فراوان، توانست برای ساخت صفحه اطلاعات تابلوهای تبلیغاتی کامپیوتری جنرال موتور، قراردادی 600 هزار دلاری با این شرکت ببندد. این موفقیت، مشتریان دیگری را به آر آی ام جلب کرد. کمااینکه یک سال بعد شرکت کورمن منیفکچرینگ با مشاهده اقدام جنرال موتور اطمینانش به آر آی ام جلب شد، و برای خدمات مشابه با این شرکت قرارداد طولانی امضاء کرد.

کار به جایی رسد که تا پیش از 1990، درآمد آر آی ام سر به بیش از یک میلیون دلار در سال زده بود. بنابراین اوضاع شرکت به خوبی پیش می رفت. اما لازاریدیس احساس می کرد، باید در امر بازاریابی فردی هوشمند را به همکاری بگیرد. این احساس سبب شد، که در نهایت با بالسیلی همکار و شریک شود. یعنی جوانی که فرزند یک تکنسین دستگاه های الکترونیکی، و اهل پیتربوروی انتاریو بود. اما همانقدر به عقد قرارداد علاقه نشان می داد، که لازاریدیس به تولید ایمان داشت. این همکاری از دید صاحبنظران فن، بهترین شراکت به شمار می رفت. چراکه در کنار کاردانی توأم با استعداد و نوآوری لازاریدیس در حوزه فناوری، بالسیلی می دانست که سرمایه واقعی یک فروشنده فارغ از سطح بالا یا پایین کارش، شخص خودش می باشد. زیرا از 10 سالگی با مراجعه به در خانه مردم، کارت های کریسمس فروخته بود. او سپس در دانشگاه تورنتو تحصیل کرد. چند سالی نیز حسابدار بود. اما علاقه اش به داشتن کسب و کار خود، سبب شد که در دانشکده بازرگانی هاروارد ثبت نام کند. تصمیمی بسیار سرنوشت ساز، که بخش دیگری از شخصیت کاری او را تقویت کرد.

همکاری موفقیت آمیز این دو چنان ادامه یافت، که در دهه 1990 با موقعیت های کم نظیری روبرو شدند. مثلا در 1997 بل ساوث غول ارتباط از را ه دور (تله کامیونیکیشن) آمریکا، برای پیجرهای موسم به اینتر@ کتیو 950، سفارشی 70 میلیون دلاری به آر آی ام داد. یک ماه بعد اینتل که سفارش بل ساوث سبب اعتمادش به اعتبار آر آی ام شده بود، بخشی از سهام آن را به بهای 4 میلیون و 200 هزار دلار خرید. این امر نشان می داد که آن شرکت کوچک واترلوئی، رسما به بازیگری بزرگ تبدیل شده است.

سرعت ادامه موفقیت ها بسیار گیج کننده بود. به گونه ای که در ظرف دو سال بهای هر یک از سهام شرکت از 7 دلار و 25 سنت، به 60 دلار افزایش پیدا کرد. با اینهمه خال بالای این دو در دهه مورد اشاره، روانه کردن تلفن های هوشمند بلکبری به بازار در سال 1999 بود. محصولی که همانگونه که آمد، سرانجام توانست 50 درصد بازار تلفن های هوشمند آمریکای شمالی را از آن خود کند. چراکه به اینترنت و پست الکترونیکی (ایمیل) مجهز بود. همچنین کتابچه نشانی (آدرس)، تقویم، صفحه یادداشت، نمایشگر عکس و تصاویر ویدیویی، و پخش کننده صدا و موسیقی، داشت که در آن هنگام در جهان تلفن های همراه، پدیده ای نوین به شمار می رفت. بنابراین همه چیز به خوبی و بسیار بهتر از حد انتطار پیش کی رفت.

اما کارهای جنبی که دو فرد نامبرده در پیش گرفتند، نه تنها نتایج خوبی به بار نیاوردند، بلکه زحمات چندین ساله آنها را بر باد دادند. مثلا در همان سال 1999 لازاریدیس بیش از 100 میلیون دلار برای یک آژانس پژوهشی سرمایه گذاری کرد، که به تحقیقات علمی بپردازد. آژانسی که خودش تا سال 2007 عنوان مدیر مؤسس اش را هم داشت. چراکه پژوهش های علمی، یکی از زمینه های مورد علاقه اش بود.

حدود دو سال پس از این اقدام او یعنی در فوریه 2001، بالسیلی با صرف 4 میلیون و 500 هزار دلار انباری قدیمی را بازسازی کرد، تا آن را ستاد اصلی مرکز بین المللی نوآوری های نحوه اداره و مدیریت کند. او برای را اندازی این مؤسسه مورد علاقه خود، در همان ابتدا 20 میلیون دلار سرمایه گذاری کرد. اما این تنها یکی از گاف های وی بود. کمااینکه از همه بدتر، تصمیم غلط او در تابستان 2007 است. یعنی زمانی که شرکت اپل داشت از آی فون خود رونمایی می کرد. اما بالسیلی در پی معامله با تیم های هاکی بود. چراکه از کودکی به این ورزش علاقه فراوانی داشت. و حالا که جیب هایش پر از پول شده بود، می خواست برخی از این تیم ها را بخرد.

کار هوشمندانه اپل در کنار غفلت بی دلیل و از روی بیفکری و بی توجهی دو مقام ارشد آر آی ام و به ویژه بالسیلی مسئول بازاریابی آن سبب شد، که تولید تازه اپل سرانجام شرکت آر آی ام را از اوج قله تلفن های هوشمند به زیر بکشد. این در حالی بود که سایر مقامات بلندپایه آر آی ام به خوبی مشاهده می کردند که از فوریت نخستین خارج شدن این شرکت برای بالسیلی و لازاریدیس، دارد چه صدمه ای به آن وارد می کند. سرانجام وضعیت رو به خرابی ادامه دار کار را به جایی رساند، که ارزش سهام آر آی ام در خلال یک سال گذشته با کاهش 75 درصدی روبرو شود. چراکه مثلا بلکبری که روزگاری 50 درصد بازار آمریکای شمالی را از آن خود کرده بود، اینک تنها 15 درصد این بازار را در اختیار دارد. به هر حال کار به جایی رسید، که حتی خود لازاریدیس نیز خاطر نشان کرد: نمی دانم چرا این جو منفی ایجاد شده، و من حتی فرصت مبارزه با آن را ندارم؟

البته طبیعی بود که چنین فضایی به وجود بیاید. کمااینکه حتی روانه کردن پلی بوک به بازار نشان داد، که این محصول جدید از هر نظر یک فاجعه است. زیرا ساخت آن اقدامی دیرهنگام بود، که دو شریک پس از باختن قافیه به رقبا و به منظور از بین بردن و یا دست کم کاهش فاصله ایجاد شده، به آن اقدام کردند. اما مشکلاتی که به برخی از آنها اشاره خواهد شد، از این محصول جدید شکستی دیگر به وجود آورد.

سرانجام کار به جایی رسید که در دسامبر گذشته بالسیلی و لازاریدیس یعنی دو رئیس هیئت مدیره وقت شرکت آر آی ام، حقوق خود را به یک دلار کاهش دادند. این دو همچنین از سرمایه گذاران خواستند که شکیبا باشند، و به آنها اعتماد کنند. بیشتر مخاطبان از این اقدام و اظهارات چنین برداشت کردند، که این دو شریک و همکار دیرینه می خواهند تلاش های خود را افزایش دهند، تا بلکه شرکت را از وضعیت ناخوشایندی که به آن مبتلا شده بود، برهانند. زیرا واقعیت این بود، که آر آی ام در بدترین حالت دوران تاریخچه کوتاه اما قابل توجه خود قرار داشت.

بنابراین در حالی که آنها با بیانات خود می خواستند به سرمایه گذاران اطمینان خاطر بدهند، هیئت مدیره که هر دوی آنها نیز عضو آن بودند، داشت دردمندانه به این نتیجه می رسید، که واقعا یک جای کار می لنگد و باید تغییر در بالاترین سطح مدیریت را مدنظر قرار داد. در عین حال گرچه دو فرد نامبرده صنعتی در مقیاس جهانی را بنیان نهاده و راه اندازی کرده بودند، اما در عصری که آی فون ها و دیگر فناوری هایی از این دست مرتب وارد بازار می شوند و جا را برای یکدیگر تنگ می کنند، سرمایه گذاران شکیبایی خود را از دست می دادند و فشار بر هیئت مدیره بیشتر می شد. به ویژه اینکه آر آی ام در خلال یک سال گذشته، 75 درصد از ارزش سهام خود را از دست داده بود.

با اینهمه زمانی که انتخاب ثورستن هینس به عنوان رئیس هیئت مدیره جدید این شرکت علنی گردید، همه شگفت زده شدند. مردی که با این دیدگاه پا به گود کارزار نهاده، که می گوید: ما باید تلاشمان در بازاریابی را افزایش دهیم، و بیشتر سمت و سویمان را به مصرف کنندگان معطوف کنیم. چراکه پیشرفت، در این دو مورد خلاصه می شود.

به هر حال هرگز کسی فکرش را هم نمی کرد که لازاریدیس و بالسیلی که در عین حال خود از بزرگترین سهامداران آر آی ام هستند، موافقت نمایند که از ریاست هیئت مدیره کناره گیری کنند. البته بالسیلی همچنان مدیر باقی می ماند، و لازاریدیس نیز معاونت شرکت را به عهده خواهد داشت. شرکتی که خودش آن را در سال 1984 بنیان نهاد.

این ناباوری ها در حالی ابراز می شد که به هر حال اوضاع بگونه ای پیش رفته بود، که انتخاب رئیس هیئت مدیره جدید تنها چاره باقیمانده به شمار می رفت. مثلا شکست تبلت های موسوم به پلی بوک این شرکت، یک نمونه از این اوضاع نابهنجار محسوب می شود. چراکه این محصول نه تنها نتوانست در بازار فروش به موفقیت دست پیدا کند، بلکه سبب بروز مشکلات درون شرکتی نیز شد. پس از این ناکامی، اتفاق بد دیگری روی داد. به این مفهوم که خدمات به مشتریان سه روز دچار اختلال شد. اختلالی که سبب نارضایتی شدید مشتریان گردید. شرکت در ابتدا کوشید به مشتریان خود اطمینان دهد، که مشکل حل شده است. اما دریافت که مصرف کنندگان نقطه دیگری از جهان نیز، با همین مشکل روبرو شده اند. این امر به عذرخواهی لازاریدیس انجامید. اما این اقدام تنها موجب گردید سوء ظن ها در این مورد بیشتر شود، که رهبری آر آی ام راه خود را گم کرده و کنترل اوضاع را از دست داده است.

اما ناکامی نهایی زمانی بود که آر آی ام در ماه دسامبر اعتراف کرد که عرضه نسل بعدی ابرتلفن های موسوم به بی بی 10/ BB10 این شرکت، تا سال 2012 به تأخیر خواهد افتاد. این اعلام بدان معنا بود که در دنیایی که فناوری در آن بسرعت در حال حرکت و پیشرفت است، مشتریان آر آی ام باید شش ماه دیگر هم منتظر بمانند. اما بازهم، این پایان مسائل ناخوشایند نبود. چراکه کمبود تخصص در زمینه مصرف وسائل الکترونیکی، قوز بالای قوز شد.

البته کسی به خلاقیت و استعداد لازاریدیس و بالسیلی شک نداشت. اما به نظر می رسید در بازاری که به سرعت دستخوش تغییر می شد، گوش هیچیک از این دو به حرف حساب، یعنی خواست واقعی مصرف کنندگان بدهکار نبود. بنابراین هیئت مدیره تصمیم گرفت، مشکل موجود را حل کند. مثلا ویک آلبوینی رئیس مؤسسه مالی جاگوار برای حل مشکلات راه هایی پیشنهاد کرد که از جمله شامل تغییر مدیریت، بازسازی، و تقسیم شرکت به بخش های مختلف و فروش هر بخش بود. کمااینکه خاطرنشان کرد: بیایید با حقیقت روبرو شویم. آنها (لازاریدیس و بالسیلی) کانادایی های برجسته ای هستند. اما راهشان را گم کرده اند.

به این ترتیب در واقع ناگهان مشکلات از تأخیر در مورد ارائه محصولات به بازار و کاهش بهای سهام شرکتی که روزگاری درخشان ترین ستاره آسمان فناوری کانادا به شمار می رفت، به این تبدیل شدند که چه کسی ممکنست بخواهد این شرکت را بخرد. در عین حال همه آشکارا می گفتند که اگر بالسیلی و لازاریدیس می خواهند شرکتی را که دوست دارند نجات دهند، باید خود را کنار بکشند. در نهایت اکثریت عنوان کردند که چنین کناره گیری ای خواست خود این دو، و نه مثلا عضو جدید هیئت مدیره، است. اما در این مورد تردیدی نیست که هیئت مدیره برای بهبود عملکرد، زیر فشار زیادی قرار داشت. مسئله ای که سرانجام راهی جز کناره گیری برای این دو باقی نگذاشت.

لازاریدیس و بالسیلی که به عنوان دو شریک کاری مبتکر و بسیار موفق توانستند در آسمان فناوری و کسب و کار کانادا درخشان ترین ستاره شوند و در وضعیتی قرار بگیرند که از نظر دیگران پیشرفتشان غیرقابل توقف بود، از دیدگاه ویژگی های شخصی تفاوت زیادی با هم داشتند. مثلا در حالی که بالسیلی مرد میدان فناوری بود، لازاریدیس خبره کسب و کار به شمار می رفت. یا اینکه بالسیلی به شدت به هاکی علاقه داشت. اما آنچه که کاملا لازاریدیس را به خود جلب می کرد، زمینه تخیلی- علمی بود. با اینهمه هر دو می دانستند، که وجود دیگری نیز برای موفقیت شرکت حیاتی می باشد.

اما سرانجام همان علائق جنبی که آنها بدون توجه به کار اصلی خود به سراغشان رفتند، برساخته اشان را بر باد داد. کمااینکه بالسیلی که خود روزگاری بهترین بازاریاب به شمار می رفت، از آن رو به زیر کشیده شد، که فروش محصولات آر آی ام به حد فاجعه آمیزی کاهش پیدا کرده بود. به همین سبب ثورستن هینس بلافاصله پس ار انتخاب شدن به عنوان رئیس هیئت مدیره، خاطرنشان کرد که باید یک رئیس بازاریابی استخدام کند. وی آشکار گفت که یکی از دلایلی که آر آی ام جایش را در بازار ایالات متحده آمریکا از دست داده، اینست که مشتریان چنان که باید و شاید با بلکبری آشنا نیستند. بنابراین باید بیشتر بر بازاریابی خود تمرکز کنیم….. زیرا باید توجه داشت که آر آی ام به سرعت به مرحله ای رسید، که رشدی فوق تصور پیدا کرد و واقعا موفق بود.

در واقع معنی دیگر این اظهارات، بی کفایتی لازاریدیس و بالسیلی است. چراکه این دو پس از آن موفقیت و رشد سریع آر آی ام، با حرکت های غلط خود این شرکت را از اوج عزت به پایین کشیدند. عزتی که خودشان با پشتکار، حرکت ها، و تصمیمات درست، زمینه آن را فراهم آورده بودند.

قسمت نظرات بسته است.