رسمی کردن غیر رسمی ها: درس عبرتی از داستان بو عزیزی

6 ژانویه 2012 | :دسته بندی بلاگ میهمان

آلکساندر شکولنیکاو و مارک شلیفر

روز ششم دسامبر 2011 جرمی هابسون در برنامه رادیویی موسوم به گزارش بامدادی بازار کسب و کار،  با رابرت نوویرث گفت و گو داشت. در این مصاحبه نوویرث در باره کتاب جدید خود زیر عنوان پنهان کاری ملت ها، بحث کرد. او که خود روزنامه نگار و وبلاگ نویس می باشد در پی آن است، که بخش غیررسمی یعنی مسئله ای را در معرض دید قرار دهد، که اغلب در مباحث جهانی در پیوند با اقتصاد، نادیده گرفته می شود.

نوویرث در کتاب مورد اشاره در زمینه تاریخچه دنیای پیچیده اقتصاد غیررسمی یعنی ده ها میلیون بازرگان، کسبه خرده فروش، کارآفرین ها، و تولیدکنندگان کوچک که در فعالیت های اقتصادی بیشتر مناطق جهان رو به توسعه دست اندرکارند، کاری کارستان انجام داده است. با این حال او نیز مانند تمامی کسان دیگری که به ماجرای بخش غیررسمی پرداخته اند، نکته اصلی را از قلم انداخته است. زیرا گرچه این بخش گسترده غیررسمی باید به رسمیت شناخته شود، اما راهی قابل دوام و ماندگار برای رشد فراگیر و تجدیدپذیر نیست.

در واقع این حقیقت که غیررسمی بودن تا این اندازه گسترده است، در اقتصاد جهانی شده امروز مشکلی واقعی به شمار می رود. کمااینکه براساس چندین پژوهش، در برخی از کشورها 60 درصد تولید ناخالص ملی در این بخش ایجاد می شود.
هرناندو دوسوتو اقتصاددان اهل پرو که در جهان شناخته شده و نامدار است، مخاطرات و نقاط ضعف بخش مورد اشاره را در کشورهایی از طیف های گوناگون مانند پرو، تانزانیا، و مصر نشان داده است.

زمانی که حقوق شرکت کنندگان در بازارهای غیررسمی که با مؤسسات اقتصادی رسمی ارتباط ندارند نقض می شود، آنها هیچ مرجعی ندارند که به آن مراجعه کنند. همچنین برای گسترش کسب و کار خود و یا کارآفرینی برای دیگران، چشم انداز امید بخش چندانی پیش رویشان نیست. به همین سبب اغلب در باتلاق آنچه می توانیم آن را “جان سالم بدر بردن کارآفرینی” بنامیم گیر می کنند، که برای رشد و توسعه کشورشان هم پیامدهای ناخوشایند بزرگتر و منفی دارد.

ماجرای واقعی بخش غیررسمی سرگذشت طارق محمد بوعزیزی میوه فروش دوره گرد اهل تونس است، که خودسوزیش سبب ایجاد اعتراضات بهار عربی شد. سالگرد فوت وی که بر اثر ریختن تینر به روی خود و کشیدن کبریت رخ داد و ناشی از درماندگی از رویارویی با موانعی بود که بر سر راه خودکفایی اقتصادی قرار دارند، یادآور شرایط نامعلوم و نامطمئنی است که بسیاری از کارآفرینان جهان در آن بسر می برند.

همانگونه که دوسوتو نشان داده، خطوط قرمز، فائق آمدن بر موانع اداری دست و پا گیر، و روش اداره نامناسب، دلایلی به شمار می روند که بسیاری از مردم در بخش غیررسمی گیر افتاده اند، و انگیزه لازم برای پیوستن به اقتصاد رسمی را ندارند. بانک اطلاعات انجام کسب و کار بانک جهانی بسیاری از این موانع فعالیت های اقتصاد رسمی را مستند کرده، و می کند.

تأکیدات نوویرث برای جرم به حساب نیاوردن آنهایی که در بخش غیررسمی فعال هستند، باید مورد ستایش قرار بگیرد. چراکه تلاش ها برای سرکوبی سوداگران این بخش و جمع آوری آنها از خیابان ها، احتمالا قرین موفقیت نخواهد بود. اما باید به جای “پذیرش” بخش غیررسمی، تلاش هایمان را بر بهبود شرایط کسب و کار و ایجاد انگیزه برای رسمی کردن، متمرکز نماییم. ثبت (تجارتخانه ها و کسب و کارها)، مالیات، حقوق ملک و املاک، و اصلاحات دادن مجوز، از کارهایی هستند که می توانند کمک کنند که کارآفرینی و سرمایه گذاری غیررسمی به شرکت های کوچک تبدیل شود. شرکت هایی که توانایی رشد، نوآوری، کارآفرینی، و پیشرفت در مولد بودن را داشته باشند، و بتوانند از اقتصاد تولید انبوه بهره بگیرند.

کوتاه سخن اینکه دیدگاه نوویرث و رسانه های عمومی آمریکا در مورد به رسمیت شناختن اهمیت کمکی که کارآفرینان و سرمایه گذاران غیررسمی به اقتصادهای کشورهای خود می کنند، درست است. اما این تنها نیمی از قضیه می باشد. چراکه دیدگاهی کامل تر اقداماتی را به رسمیت می شناسد، که می توان برای کاهش فعالیت های غیررسمی و نیاز به انجام چنین کاهشی، انجام داد.

قسمت نظرات بسته است.