پیشگامی در کارآفرینی تحت حکومت طالبان
گیل زیماک لمون
زمانی که در مورد جنگ سخن می گوییم، به ندرت به زنان فکر می کنیم. با اینهمه این زنان هستند که از این امر احراز اطمینان می کنند که جامعه ای وجود داشته باشد، که پس از جنگ به آن بازگشت. ما به این برداشت عادت کرده ایم که به زنان به چشم قربانیان جنگ نگاه می کند، که باید مورد ترحم قرار بگیرند. چراکه به عملکرد آنها توجه نمی کنیم. در صورتی که این زنان هستند که احراز اطمینان می کنند، که خانواده ها از برهه های بسیار سخت عبور نمایند. بنابراین باید به آنها به چشم جان سالم بدر بردگان از جنگ نگریست، که ضرورت دارد مورد احترام باشند.
من در دسامبر 2005 (آذر 1384) که سرگرم نوشتن مقاله ای در مورد زنان پیشگام در کارآفرینی در مناطق جنگی برای نشریه تایمز مالی بودم، به افغانستان رفتم. به عنوان یک خبرنگار زن احساس کردم نزدیک است از من انتظار برود برای نوشتن مطالبی در مورد زنان، عذرخواهی کنم. چراکه جهان این مطالب را، به نوعی ملایم و لطیف تلقی می کرد. اما واقعیت اینست که زمانی که انسان کارهایی را که زنان به صورت روزمره انجام می دهند می بیند، در می یابد که کارهای آنها، نه ملایم و لطیف، که واقعا مشکل هستند.
من در کابل با زنی به نام کامیله صدیق مصاحبه کردم که می گفت پول برای زنان قدرت است، و هیچ چیز به اندازه داشتن درآمد برای آنها احترام به وجود نمی آورد. در جوامع سنتی وقتی مشاهده می شود که زنان برای خانواده پول در می آورند، برادران و پدرانشان در خانه احترام بیشتری برای آنان قائل شوند. این مسئله درست مانند تمامی نقاط جهان، در افغانستان نیز صدق می کند. وی همچنین اعتقاد داشت که کسب و کارها، افغانستان را از فقر نجات می دهند. چراکه مدت های مدیدی پس از آنکه خارجی ها این کشور را ترک کنند، کسب و کارهای محلی برجا می مانند.
از کامیله پرسیدم، چرا با این شدت و حدت به کسب و کار علاقه داری؟ او در پاسخ ماجرای خیاطی خود در دوران حکومت طالبان را تعریف کرد. زیرا گرچه از نظر سابقه تحصیلی آموزگار بود، اما طالبان نگذاشتند در زمینه کاری خود اشتغال داشته باشد. طالبان همچنین سبب شدند که پدر و برادران بزرگتر کامیله از ترس به زندان افتادن و یا جنگیدن اجباری در ارتش آنها، پا به فرار بگذارند. در این هنگام کامیله برای درآوردن مخارج پنج خواهر و برادر کوچکتر خود، خیاطی را آغاز کرد. او نخستین لباس را، در اتاق نشیمن خانه شان دوخت.
یکی از چیزهایی که مردم در مورد برهه سلطه طالبان به آن توجه نمی کنند، اینست که آن دوره درست به همان اندازه که ماجرایی سیاسی است، اقتصادی هم می باشد. در زمان حکومت طالبان هیچ رشد واقعی اقتصادی وجود نداشت. بگونه ای که مردم برای امرار معاش هر چیزی از جمله عروسک، جاکفشی، در، پنجره، و چیزهایی از این قبل را هم، می فروختند. این رکود اقتصادی در کنار درماندگی زنان برای تأمین معاش خانواده خود، سبب شد پیشگامان بالقوه کارآفرینی مانند کامیله، دست به کار شوند.
کسب و کار خیاطی کامیله با موفقیت روبرو شد. چراکه وی در بازار، روزنی ایجاد نمود. زیرا در دوران طالبان تقریبا تمام کسانی که دستشان به دهانشان می رسید، کابل را ترک کرده بودند. بنابراین دیگر لباس های گرانبهای پاکستانی و چینی، خریداران چندانی نداشتند. بعلاوه مردان خیاط نیز، دیگر مجاز نبودند لباس زنانه بدوزند. در عین حال با اینکه اوضاع در دوره حکومت طالبان بسیار بد و نامناسب بود، باز هم زنان می خواستند ظاهری خوب و آراسته داشته باشند و در عروسی ها و گردهمایی های خانوادگی، لباس نو بپوشند. بنابراین برای زنانی مانند کامیله که می توانستند خیاطی کنند، جایی وجود داشت.
کامیله سه زن و دختر همسایه را استخدام کرد، که در اتاق نشیمن خانه شان به او در دوختن لباس کمک کنند. البته طالبان اینگونه فعالیت ها را ممنوع کرده بودند. اما کامیله و زنان خیاطی که برایش کار می کردند، بر تصمیم خود استوار ماندند. چراکه احساس می کردند این کار برایشان توانایی، و حس در جمع بودن به وجود می آورد. سرانجام کامیله متوجه شد خیاط خیلی بدی است، اما در کسب و کار فوق العاده می باشد. لذا دست به کاری زد، که هر پیشگام موفق در کارآفرینی، به آن مبادرت می کند. یعنی در پی موقعیتی رفت که یک گروه خوب را گردهم آورد، و کالای خود را عرضه کند. وی در حال حاضر مشاور است. همچنین به چهار گوشه کشور سفر می کند، تا مهارت های کاری را آموزش دهد.
آنچه کامیله انجام دارد، همانست که همه زنان همه روزه در سراسر جهان به آن مبادرت می کنند، بدون اینکه تقریبا هیچکس متوجه کار آنها شود: او گام پیش گذاشت و با کارآفرینی، مراقبت از خانواده و جامعه را به عهده گرفت. کارهای خوب فراوانی هستند، که زنان انجام می دهند. بااینهمه ما هنوز به حداکثر حدود و اندازه های خود نرسیده ایم. فکر می کنم با کار کردن در اتحادیه ها و همچنین تقویت تلاش هایمان
از طریق کار کردن توأم با اتحاد، می توانیم به آن حدود و اندازه ها برسیم.
از دیدگاه من ماجرای زن جوانی که در دروانی سیاسی که تا حد غیرقابل باوری مشکل بود، در سرزمنی خشن زندگی می کرد، نماد بسیاری از سرگذشت های دیگرست، که دنیا هرگز آنها را نخواهد شنید. چراکه در اطراف ما و از جمله در کشورهایی که بیشتر مردم به آنها سفر نمی کنند، پیشگامان کارآفرینی و قهرمانان زن زیادی وجود دارند. من مطلب خیاط خیر خانه را نوشتم، تا مباحث جهانی را جرح و تعدیل کنم. همچنین قدرت این زنان را در آفرینش تغییر واقعی از طریق پیشگامی در کارآفرینی، به رسمیت بشناسم. البته اینگونه زنان اغلب خود را پیشگام کارآفرینی تلقی نمی کنند. زیرا برداشتشان اینست که فقط زنانی هستند که دارند به خانواده های خود کمک می کنند و اتفاقا برای انجام این هدف، از کسب و کار استفاده می نمایند. آنچه کامیله انجام دارد، همانست که همه زنان همه روزه در سراسر جهان به آن مبادرت می کنند، بدون اینکه تقریبا هیچکس متوجه کار آنها شود: او گام پیش گذاشت و با کارآفرینی مراقبت از خانواده و جامعه را به عهده گرفت. وی که خیاطی را از خواهرش یاد گرفته بود، کار خود را با دوختن یک لباس آغاز کرد. سپس کسب و کارش را تا جایی رشد و گسترش داد، که اینک در سراسر کابل کارکنان و مشتریانی دارد.
برخی از افراد این ماجراها را می شنوند، و به من می گویند که تنها در باره استثناء ها سخن می گویم. اما باید در این مورد چند مطلب را گوشزد کنم. نخست اینکه درست به همین دلیل است، که اینگونه ماجراها “خبر” نامیده می شوند. دوم اینکه آن زنان پیشگام در کارآفرینی درست به اندازه زنانی که در سایر نقاط این کشور محافظه کار، مناطق روستایی، و یا کابل، زندگی می کنند، افغانی هستند. در عین حال کاملا از این حق برخوردارند، که ماجراهایشان نقل شود. چراکه الگوهای مهم نشئت گرفته در خانه ها هستند، که سبب ایجاد تفاوت می شوند. سوم اینکه این استثناء هایی مانند کامیله هستند، که در جوامع سراسر جهان تغییر به وجود می آورند.