فوتبال فرای یک بازی است
ویرجینیا بانکر
در آفریقا فوتبال چه در زمین بازی و چه در خارج از آن، یک کسب و کارست که رشدی سریع و فزاینده نیز دارد. برای نمونه، برنامه آکادمی فوتبال ام تی ان شبکه تلویزیونی ریالیتی را در نظر می گیریم. یعنی برنامه ای تلویزیونی، و واقعی و غیرداستانی، که با این هدف آغاز شد که الهام بخش بازیکنان غنا باشد. اما به سرعت رشد کرد. بگونه ای که اینک در فصل سوم نمایش خود، شامل شرکت کنندگانی از نیجریه است. همچنین بازیکنانی از سایر کشورهای غرب آفریقا را در بر می گیرد. بنابراین نمونه کوچک و بالقوه فوق العاده عالی برای بازاریابی، سرمایه گذاری، و کارآفرینی، در صنعت فوتبال آفریقا می باشد. اما درعین حال نمونه کوچکی از این هم هست که چگونه کشورهای آفریقایی و سیستم فوتبالشان در ترکیب بغرنج توسعه نیافتگی قاره خود، شریک جرم می باشند. چراکه جایزه نهایی این برنامه نیز، شانس پیوستن به یک باشگاه فوتبال اروپایی است. بنابراین با آکادمی های دیگری که برای صادر کردن استعدادهای فوتبال کشورهای آفریقایی طراحی شده اند، تفاوتی ندارد.
آکادمی هایی که یکی از دو وجه اصلی اما کمتر شناخته شده چیستان فرار مغزها در آفریقا را تشکیل می دهند، که همانا وجه فرار ورزشکاران می باشد. یعنی می توان آنچه را که روزگاری به عنوان تجارت برده در کشورهای حوزه اقیانوس اطلس توصیف می شد و میلیون ها تن را از قاره آفریقا ریشه کن می کرد و به این کشورها می برد، امروز پرواز استعدادهای فوتبال آفریقا به غرب و به ویژه اروپا وصف کرد. زیرا گرچه امضای قراداد با تیم های فوتبال اروپایی برای بازیکنان آفریقایی و هواداران آنها هیجان انگیز به شمار می رود، اما این مهاجرت نقش مهمی هم در توسعه نیافتگی ورزش در آفریقا بازی می کند.
از دهه 1990 به این سو، آکادمی های فوتبال مانند قارچ در قاره آفریقا از زمین بیرون زده و رشد کرده اند. باشگاه های اروپایی بنیانگزار بسیاری از این آکادمی ها هستند، که کار پیگری و کشف استعدادهای فوتبال آفریقا را برای کارگزاران اروپایی آسان تر می کند. این مهاجرت نظام مند (سیستماتیک) بازیکنان فوتبال، شباعت عجیبی به صدور مواد اولیه قاره آفریقا به اروپا، آمریکای شمالی، و آسیا دارد. یعنی مناطقی که مراکز تولید، سهم بزرگ و قابل توجه خود را از سود استفاده از این روند می برند.
به موازاتی که این آکادمی ها در پی آماده کردن و پرورش این استعدادهای جوان فوتبال آفریقا برای ارسال نهایی آنها به اروپا هستند، بر تحصیلات بنیادین تأکیدی نمی شود. بنابراین اکثر اوقات این جوانان از تحصیلاتی که برای یافتن کار در کشور خودشان کاملا ضروری هستند، باز می مانند. به همین سبب به جز آن دسته از ایشان که سرانجام به کشورهای اروپایی فرستاده می شوند، مابقی که بخش بسیار بزرگتری را تشکیل می دهند، عاطل و باطل به حال خود رها می گردند. کوشندگان حقوق بشر دارند به شکلی فزاینده نسبت به این روند هوشیار می شوند. به همین سبب به صادر کردن بازیکنان جوان آفریقایی، تجارت کودک نام می دهند.
از دیگر سو بسیاری از آکادمی های فوتبال توسط خود آفریقایی های بنیانگزاری شده اند، و هیچ نوع وابستگی به تیم های اروپایی ندارند. زیرا کشورهای آفریقایی نیز مانند همتایان خود در آمریکای لاتین بسیار علاقمندند، که بازیکنانشان به لیگ های اروپایی بپیوندند. چراکه این امر سبب متشخص شدن کشورشان می شود. کمااینکه در تاریخچه این کشورها نیز مشاهده می کنیم که آنها از ورزشکاران مطرح در سطح جهانی خود اعم از پدیده های فوتبال، تا قهرمانان مشت زنی (بکس) و برندگان مسابقات دوی استقامت، به عنوان ابزار سیاسی برای کسب وجهه مثبت در جهان استفاده کرده اند. این امر به ویژه در برهه پسا استعمار که ملت های تازه آزاد استقلال یافته در پی کسب پشتیبانی بین المللی و اعلام هویت و ملیت خود بودند، مصداق داشت.
البته ورزش از این توانایی منحصر بفرد برخوردارست، که سبب ایجاد غروز و وحدت ملی شود. اما دولت ها به بهای ایجاد و گسترش ورزش رقابت آمیز، بر این اتحاد سیاسی فوق ستاره های بین المللی بیش از اندازه تأکید داشته اند.
کشورهای آفریقایی به جز از طریق آکادمی های مورد اشاره، از راه های دیگری هم سبب توسعه نیافتگی فوتبال خود می شوند. چراکه سوء مدیریت فوتبال در این کشورها درست شبیه سوء مدیریت در صنایع دیگرشان است، و هیچ تفاوتی با آنها ندارد. کمااینکه مسیر فوتبال این قاره را نیز، فساد، سوء اداره، رهبری ضعیف، و خشونت، شکل داده اند. در این پیوند خشونت در کل ورزشگاه های آفریقایی از اکرا گرفته تا ژوهانسبورگ، گزارش شده است. کمااینکه مثلا سرمقاله نشریه گرافیک ورزشی چاپ غنا در مورد اوباشگری که در خلال لیگ این کشور رخ می دهد، ابراز نگرانی کرد. گزارشاتی هم در باره پشت هم اندازی و فریب در مورد مسابقات، وجود دارند. کمااینکه بسیاری از اوقات به سبب مشکلات اداری برنامه برگزاری مسابقات منحل می شود، و یا زمان این مسابقات دستخوش تغییر می گردد. در عین حال همین اواخر انتخابات اتحادیه فوتبال کنیا برای بار سوم به تعویق افتاد.
بنابراین نیازی نیست که بگوییم اگر فوتبال آفریقا خوب و مؤثر مدیریت شود، قاره ای که یک میلیارد جمعیت دارد تا چه اندازه می تواند رشد کند و شکوفا شود. البته فوتبال راه حلی جادویی برای رشد اقتصادی و کاهش فقر در این قاره نیست. اما مانند تلفن دستی و خدمات کامپیوتری، یکی از معدود صنایعی می باشد که در آفریقای بازار دست به نقد دارد.
از دیگر سو میزبانی جام جهانی فوتبال 2010 از سوی آفریقای جنوبی دلیلی آشکار می باشد، که این ورزش در آفریقا راهی طولانی را پشت سر گذاشته است. اما بدون تحلیل فراگیر و مداوم در مورد فوتبال به عنوان یک صنعت که کارآفرینی می کند و به مثابه مجموعه ای واحد، نمودارهای برونی پیشرفت مانند بهبود زیرساخت های ورزشی و تعداد بازیکنانی که در سطح بین المللی رقابت کنند، همچنان به صورت دستاوردهای سطحی باقی می مانند.
گسترش و توسعه بخش خصوصی، در روند اصلاحات اقتصادی و دمکراتیک نقشی اصلی بازی می کند. بنابراین آیا منطقی نیست، که به مدیریت فوتبال در آفریقا توجه نشان دهیم؟ اگر فرض کنیم که شهرها و کشورهای این قاره به جای فروش بازیکنان به اروپا متعهد شوند لیگ های فوتبال رقابتی داخلی به وجود بیاورند، صنعت فوتبال می تواند در کوتاه مدت در زمینه ساخت و ساز کارآفرینی کند، و در دراز مدت مشاغل خدماتی با ثبات ایجاد نماید. بنابراین وقت آن فرارسیده که به اهمیت حیاتی بالقوه فوتبال و سایر ورزش ها در توسعه، توجه نشان دهیم.