1- روی خوب سکه: چگونه شرکت های معروف راه خود را به بازار بسته چین بیست سال پیش گشودند؟
در نمایش مد سال جاری ارمنجیلدو زگنا (که به نام مؤسس خود اسم گزاری شد و دفتر اصلیش در میلان ایتالیا قرار دارد) در پکن، بیستمین سالگرد گشایش نخستین فروشگاه این مارک معروف در چین نیز، جشن گرفته شد. البته روند و جزئیات این جشن هم، بگونه ای خاص چینی ها بود. مثلا صحنه فرش قرمز بیشتر به نوعی افسانه تاریخی شباهت داشت، تا اینکه نمایانگر رخدادی باشد که دارد در دنیای امروز اتفاق می افتد.
سبب اینست که پکن امروز در دیدگاه ناظران بیرونی شهری به نظر می رسد، که با چهره خودش در جنگ و ستیزه می باشد. کمااینکه تصاویر مائو درست در کنار نئون های رنگارنگی جا خوش کرده اند، که در شب های رنگین این شهر پرجمعیت، شیکی و لوکس بودن مدرن را فریاد می زنند. اما این مسئله تنها موردی نیست، که تضادهای فراوان در پکن را نشان می دهد. کمااینکه در کنار خانه های خاکستری رنگ به سبک کمونیست ها، نمایشگاه ها و فروشگاه های خودروهایی مانند لمبورگینی هم به چشم می خورند. جالب تر اینکه فاصله چنین نمایشگاه ها و فروشگاه هایی با پرچم های سرخ برافراشته شده در میدان تیانمن، بسیار اندک است.
به همین سبب مشاهده ضد و نقیض ها در بیرون از مکانی که نمایش مد مورد اشاره در آن برگزار می شد، الزاما عجیب نبود. بلکه اتفاقا به نوعی، نماد روش زندگی در پکن امروز به شمار می رفت.
این تغییر و تحولات از سال 1991 یعنی در هنگامی آغاز شد، که مارک (برند)های لوکسی مانند زگنا به تصمیمی مخاطره آمیز دست زدند. اینکه فروشگاه های خود را در آخرین ابرقدرت زنده جهان کمونیسم نیز، دایر کنند. کمااینکه ارمنجیلدو زگنا (که نام کوچک نیای بنیانگزار خود را بر او نهاده اند و از چهارمین نسل خانواده این بنیانگزار می باشد) رئیس کنونی هیئت مدیره این شرکت می گوید: اگر ما عوامل مخاطره آمیز ورود به بازار چین را در نظر می گرفتیم، هرگز موفقیت کنونی را به دست نمی آوریم.
البته باید توجه داشت که مارک هایی مانند زگنا، لویی وتان، و پیر کاردن، زمانی وارد بازار چین شدند، که تنها کمتر از دو سال از کشتار صدها معترض این کشور به دست ارتش آزادیبخش خلق چین در میدان تیانمن می گذشت. بنابراین امکان داشت این نمادهای امپریالیسم، از سوی دولت بیست سال پیش چین با مخاطرات جدی روبرو شوند.
با اینهمه شرکت هایی مانند زگنا توانستند نه با بررسی و مطالعه رفتار دولت آن روز چین، بلکه با توجه به روحیه مردم معمولی این کشور، به این نتیجه برسند که به احتمال زیاد ورود به بازار چین موفقیت آمیز خواهد بود. چراکه مثلا در دهه 1980 برخی از فروشگاه های خارجی در این کشور کار خود را آغاز کرده بودند. البته برای افتتاح چنین فروشگاه هایی، مراسم آنچنانی برگزار نشده بود. اما آنقدری بود که بشود تشخیص داد، مردم چین مایلند از وسائل و لباس های مد روز استفاده کنند.
در عین حال به موازات سرمایه گذاری های دوران پسا مائو، رهبران چین نیز در سال 1978 اصلاحات خود را آغاز کرده بودند. این اقدام به ایجاد مناطق ویژه اقتصادی کمک کرد. چراکه هدف از این اصلاحات این بود، که اقتصاد چین از روند شتاب گرفته اقتصاد جهانی عقب نماند. زیرا این کشور دست کم باید می توانست به عنوان ملتی قوی و سوسیالیست، موضع خود را حفظ کند.
به هر حال در فاصله نزدیکی از ایجاد اصلاحات مورد اشاره، کارخانجات ساعت سازی ژاپنی و سوئیسی مانند سیکو و رادو، فروشگاه هایی در چین دایر کردند. اما هنوز نمی شد فهمید، که اوضاع برای سایر مارک های معروف با چه عکس العملی روبرو خواهد شد. چراکه در آن دوره که هنوز اعتقادات مائو به شدت هر چه تمامتر رایج بود، بستن یک ساعت به مچ دست با معروفترین مارک های جهان نیز، نمی توانست مثلا با نشستن پشت فرمان یک خودروی قرمز فراری یکسان باشد.
زیرا ساعت چیزی نیست، که خیلی از مردم به آن توجه کنند. به ویژه اینکه در بیشتر اوقات زیر آستین لباس پوشیده می ماند. اما راندن یک خودروی شیک و آخرین مدل آنهم ساخت کشورهای غربی، مطلقا چیزی نبود که از دیدگاه دیگران پنهان بماند. همچنین پوشیدن یک دست لباس شیک و آخرین مد با مارک های معروف جهان، نمی توانست نظر کسی را جلب نکند. زگنا در این مورد می گوید: با اینهمه وقتی به چین سفر کردم، مشاهده نمودم که برای مردم این کشور خوب لباس پوشیدن و گذاشتن تأثیر مثبت در نخستین دیدار، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
نخستین فروشگاه زگنا در هتلی به نام شبه جزیره در پکن گشایش یافت. اما جالب ترین نکته در این مورد این بود که این هتل به ارتش آزادیبخش خلق چین تعلق داشت، و توسط همین نیروی نظامی نیز اداره می شد. به همین سبب دولت چین هیچ مانعی بر سر راه افتتاح آن فروشگاه، ایجاد نکرد. اما شرایط مالی موجود در این کشور، مشکل ساز شدند. با این حال شرکت زگنا توانست کمبودهای مالی ناشی از حضور در چین را، به طریقی دیگر جبران کند. چراکه بازرگانان موفق چینی که در پکن با نام و لباس های تولید زگنا آشنایی پیدا کرده بودند ولی به دلایلی در کشور خود وارد فروشگاه های آن نمی شدند، زمانی که برای کار به میلان می رفتند، از فروشگاه های زگنا لباس می خریدند. چنین بازرگانانی به مرور خرید از فروشگاه های زگنا در چین را نیز، آغاز کردند.
امروزه زگنا در 37 شهر چین و 82 نقطه این کشور، حضوری موفقیت آمیز دارد. بااینهمه این فروشگاه معتبر و معروف نیز، از مشابه سازی چینی ها در امان نمانده است. کمااینکه ارمنجیلدو زگنا رئیس کنونی هیئت مدیره این شرکت با خنده می گوید: این جعل و کپی برداری چنان استادانه انجام می شد، که حتی خود ما باید کلی دقت می کردیم، تا متوجه تفاوت بین محصولات اصلی خویش و بدلی آنها شویم.
به هر حال پشتکار این شرکت در بازاری مانند چین که به جز همه مشکلات مشابه سایر بازارهای جهان پیچیدگی های ویژه خودش را هم دارد، سبب شده که سرانجام کار زگنا در این کشور به مرحله سوددهی برسد. چراکه مسئولانش بالاخره موفق شدند، در بازارهای سرپوشیده مجلل نیز فروشگاه هایی دایر کنند. باید دانست که بازارهای مجلل در چین، واقعا لوکس هستند. بگونه ای که تفاوت آنها با بازارهایی که چینی های معمولی از آنها خرید می کنند، از زمین تا آسمان است.
با اینهمه هنوز هم باور کردنی نبود که جشن بیستمین سالگرد گشایش نخستین فروشگاه زگنا چنان برگزار شود، که شد. یعنی مدل های چینی و اروپایی خرامان خرامان از برابر شرکت کنندگان عبور کنند، در حالی که افراد سرشناس و روزنامه نگاران نیز حضور داشته باشند. در آن شب بیشتر کارهای ارمنجیلدو زگنا در کنار کت های رونمایی شده در مجموعه امسال میلان، به نمایش گذاشته شدند. البته باید توجه داشت که اینهمه تعریف و توصیف، در مقایسه با سطح کاری در چین است. چراکه چنین جشنی برای شرکتی که به سنت های خود سخت پایبند است، در مقایسه با سایر مراسمی که معمولا داشته و دارد، به هیچ روی قابل ملاحظه به شمار نمی رود.
به هر حال زگنا برآنست که همچنان به تلاش خود برای حضور در سایر بخش های جهان ادامه دهد. کمااینکه در هندوستان نیز فروشگاه هایی دایر کرده، و در پی راهیابی به بازارهای آفریقای مرکزی است. زیرا گرچه می داند آغاز و ادامه کار در این بازارها با چه چالش های بزرگی همراه می باشد، اما نمونه موفقیت آمیز چین را هم تجربه کرده است. کشوری که امکان دارد هنوز مقبره مائو، به عنوان اصلی ترین مرکز آن تلقی شود. اما در عین حال در همین کشور، نسلی جدید نیز ظهور کرده است. نسلی که به نظر می رسد بسیار بیش از آنکه بخواهد به مائو و گذشته کمونیستی کشورش احترام بگذارد، مایلست به سمت پوشیدن لباس ها، بستن ساعت ها، زدن عطرها و ادکلن ها، و نشستن پشت فرمان خودروهایی برود، که نه تنها شیک و مجلل هستند، بلکه مارک های معروف نیز روی آنها به چشم می خورند.
***
2- روی بد سکه: مخاطرات کسب و کار در کوبا
از تابستان گذشته تاکنون، ده ها مدیر ارشد کوبایی و کارگزاران خارجی از جمله دو کانادایی که در این کشور به کار مشغول بودند، دستگیر و زندانی شده اند. در عین حال سازمان اطلاعات و ضدجاسوسی مخوف کوبا از آنها بازجویی کرده است. این افراد بدون اینکه اتهام فساد مالیشان در هیچ دادگاهی ثابت شده باشد، پشت میله های زندان بسر می برند. این مسئله سبب شده خارجی هایی که در این کشور مشغول کسب و کار هستند، شوکه شوند و وحشت در دلشان رخنه کند. به همین سبب روند خروج آنها از کوبا، شتاب بیشتری به خود گرفته است.
رائول کاسترو که از سال 2008 به جای برادرش فیدل بر کرسی ریاست جمهوری کوبا تکیه زده، خود را فردی اصلاح طلب نشان داده است. کمااینکه بگونه ای رفتار کرده، که گویی کوبا جای مناسبی برای بازرگانان خارجی می باشد. مثلا در سال گذشته قوانین مالکیت را آسان تر نمود، اجاره زمین ها را تمدید کرد، و برای یک سری کسب و کارها از پیتزایی های دارای سرمایه مشترک گرفته تا سالن های ورزشی خصوصی، مجوز کار صادر نمود. همچنین به سرمایه گذاری مشترک در حوزه هایی مانند زمین های گلف، صنایع دریایی، و پروژه های تولیدی، روی خوش نشان داد.
در لیست کسانی که به تغییرات رائول کاسترو برای کار در هاوانا پاسخ مثبت داده اند، کانادایی ها در صدر قرار دارند. کمااینکه براساس اعداد و ارقام اداره خدمات بازرگانی کانادا، تنها در سال گذشته صدها تاجر این کشور به شدت ابراز علاقه کرده اند تا در هاوانا مشغول کار شوند. رسانه های کانادا نیز در گزارش های خود از کوشش های رائول کاسترو تمجید نموده اند.
اما به نظر می رسد که در این میان به نشانه هایی که دال بر عقب گرد کوبا به وصعیت پیشین است، توجه چندانی مبذول نمی شود. کمااینکه بنا بود تغییرات رائول کاسترو به مفهوم باز شدن راه سرمایه گذاری کلان خارجی ها در کوبا باشد. کشوری که ناچار شد سال گذشته 20 درصد نیروی کاری خود را اخراج نماید، و حتی به اندازه هائیتی نیز پیشرفت نکرده است. بنابراین برای اینکه بتواند سر پا بایستد، به میزان فراوانی پول خارجی نیاز دارد.
از دیگر سو موارد اضطراری دیگری نیز وجود دارند، که باید مورد توجه مقامات کوبائی قرار بگیرند. مثلا هیوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا در وضعیت مناسبی قرار ندارد. همان کسی که همه ساله 10 میلیادر دلار به کوبا کمک می کند. در عین حال به گفته خوزه ازل دستیار پژوهشگر دانشگاه میامی، آقای چاوز در کشور خود نیز با چالش های سیاسی روبروست. چراکه در انتخابات ریاست جموری ونزوئلا که در اکتبر سال جاری برگزار خواهد شد، باید با رقیب قدری مانند انریکو کاپریلس دست و پنجه نرم کند. فراتر اینکه مبتلا به سرطان نیز، می باشد.
بنابراین مسولان کوبا باید این مهم را مدنظر قرار دهند، که جانشین چاوز قطعا کمک های سخاوتمندانه وی به کشور آنها را قطع خواهند کرد. چراکه مردم ونزوئلا، خودشان نیاز مبرمی به اینگونه یاری ها دارند. به همین سبب عجیب به نظر می رسد، که کوبا روش با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن را در پیش گرفته است. کمااینکه در عین نیاز مبرم به سرمایه گذاری کلان خارجی ها، بزرگترین سرمایه گذاران غربی خود را زندانی کرده است. بنابراین به نظر می رسد برغم تلاشی که از سوی این کشور برای جلب سرمایه گذاران خارجی و پولداران کوبایی صورت می گیرد، باز هم رائول کاسترو می خواهد وضعیت پیشین را همچنان حفظ کند.
از دیگر سو به نظر می رسد که سرمایه گذاران خارجی نیز، چندان توجهی به این تضاد ندارند. نمونه بارز این ادعا دو کانادایی هستند، که هم اینک در زندان های کوبا گرفتار شده اند. کمااینکه بیش از یک سال از زمانی می گذرد که سرکیس یعقوبیان رئیس شرکت تجاری ترای استار کربیین، در پایتخت کوبا پشت میله های زندان بسر می برد. شرکتی که دفتر اصلی آن در استان نوااسکوشیا قرار دارد.
سی تخمکچیان نیز که رئیس یک شرکت تجاری دیگر کانادایی است که مقر اصلیش در کنکورد واقع در استان انتاریو می باشد، در ماه سپتامبر گذشته دستگیر و زندانی شد. این دو کانادایی بدون هیچ تفهیم اتهامی در زندان بسر می برند، اموالشان به نفع دولت کوبا مصادره شده، و هیچ تاریخی برای تشکیل دادگاهی جهت رسیدگی به پرونده آنها اعلام نگشته است.
این در حالی می باشد که هم یعقوبیان و هم تخمکچیان سال ها بود که در کوبا به تجارت اشتغال داشتند، در این کشور تجار به خوبی جاافتاده به شمار می رفتند، و با چندین وزارتخانه کوبا قراردادهای چندین میلیون دلاری بسته بودند. کمااینکه یعقوبیان وارد کننده سری خودروهای بی ام و متعلق به ناوگان ریاست جمهوری این کشور بود.
تخمکچیان نیز که بیش از 20 سال می شد در کوبا به تجارت اشتغال داشت، سالانه در این کشور 80 میلیون دلار داد و ستد می کرد. زیرا مجوز واردات خودروهای هوندا و سوزوکی را داشت، که مورد استفاده پلیس کوبا هستند.
بنابراین به نظر می رسد رائول کاسترو تاکئون بیش از آنکه موفق شده باشد نظر سرمایه گذاران را جلب کند، موجب وحشت و در نتیجه فرار آنها گشته است. کمااینکه شرکت رپسول یعنی غول نفتی اسپانیا، در ماه مه سال جاری کوبا را ترک نمود. پیتزا نوای کانادا نیز که در شش نقطه کوبا شعبه زده بود، بساطش را از این کشور جمع کرد. کاری که شرکت مخابراتی تله کام ایتالیا هم، انجام داد. شرکت بی ام گروپ نیز که بزرگترین صادر کننده مرکبات کوبا بود و از سوی سرمایه گذاران اسرائیل پشتیبانی می شد، از کوبا رفت.
سال گذشته هم مسئول یک شرکت تولید آب میوه که نخستین کارخانه از این دست را در کوبا براه انداخته بود، پس از متهم شدن به فساد مالی از این کشور گریخت.
جالب اینکه سرمایه گذاران شرکت های بزرگ حمل و نقل نیز در حالی دارند خاک کوبا را ترک می کنند، که این کشور ساخت یک پایانه (ترمینال) صادرات و واردات کالا در ساحل شمالی خود را در دست احداث دارد.
کارشناسان بر این عقیده اند، که این بگیر و ببندها در واقع تلاش رائول کاسترو برای کوبیدن دوباره میخ کنترل شدید می باشد. کمااینکه ازل می گوید: رائول با این کار پیام می دهد که گورباچف نیست، که سبب شد کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی پیشین فرو بریزد. بلکه می خواهد همچنان همان مردی باقی بماند، که دست به اقدامات سوسیالیستی می زند.
موضوع هر چه که باشد، این حقیقت را تغییر نمی دهد که سرنوشت شمار زیادی زندانی خارجی در کوبا همچنان نامعلوم است. مثلا هرگز اعلام نشده، که اتهام واقعی کانادایی ها و انگلیسی ها در بند در این کشور چیست. یا اینکه مفهوم دقیق فساد چه می باشد. کمااینکه تد هنکن رئیس اتحادیه مطالعات اقتصاد کوبا مستقر در واشنگتن، در این پیوند می گوید: آنچه در کوبا قانونی و درست تلقی می شود، با برداشت های موجود در سایر نقاط تفاوت دارد.
یوانی سانچز روزنامه نگار مقیم هاوانا نیز خاطرنشان می کند، که در کوبا حتی پرداخت کمیسیون برای فروش خدمات و کالاها فساد تلقی می شود. در عین حال شرکت های خارجی مجاز نیستند به کارکنان خود بیش از میزان استاندار یعنی معادل 20 دلار در ماه، حقوق بدهند. حقوقی که حتی برای یک زندگی بسیار فقیرانه نیز، بیش از دو هفته کفایت نمی کند. براساس اظهارات هنکن به همین سبب برخی از رؤسای خارجی به کارکنان خود حق کمیسیون و یا مزایای دیگر می پردازند. کاری که از نظر دولت کوبا رشوه تلقی می شود.
به هر حال روشن نیست که آیا اتهام کانادایی های دستگیر شده، پرداخت پول بیش از حد مورد نظر دولت کوبا به کارکنان محلی خود است؟ یا اینکه واقعا اتهام فساد به آنها، دلایل منطقی دارد؟ وزارتخارجه کانادا هم تنها به ذکر این نکته اکتفاء می کند، که دو کانادایی نامبرده از خدمات کنسولگری کشور خود برخوردارند. در عین حال خانواده هر دوی آنها و همچنین همکارانشان، از هر گونه اظهارنظر در این مورد خودداری می کنند. چراکه معتقدند، شرایط موجود بسیار حساس است.
بنابراین توصیه کارشناسان به بازرگانان کانادایی اینست، که از ورود به بازار کوبا خودداری کنند. چراکه در این کشور دادگاه مستقلی وجود ندارد، که در صورت لزوم رأیی منصفانه صادر نماید. با اینهمه بازار بالقوه پر سود کوبا و این تصور که بزودی آمریکا قانون منع سفر شهروندان خود به کوبا را لغو خواهد کرد، سبب شده که این کشور همچنان نظر سرمایه گذاران خارجی و از جمله کانادایی را به خود جلب کند.
***
چه باید کرد؟
با توجه به آنچه در بخش های نخست و دوم این نوشتار آمد، به نظر می رسد که ورود به بازار برخی از کشورها مانند بالا انداختن سکه برای شیر یا خط است. زیرا در حالی که در بیست سال پیش که چین کشوری به مراتب بسته تر از امروز بود، شرکت های معروف موفق شدند به نوعی جای پای خود را باز کنند.
اما در حال حاضر و حتی با توجه به تغییر روش نسبی کوبا پس از کنار رفتن فیدل کاسترو و واگذاری اداره کشور به برادرش رائول، هنوز نمی توان مطمئن شد که آیا باید به فکر راه انداختن کسب و کار در کوبا بود، و از جمله به نتایج خوب هم دست پیدا کرد؟ یا اینکه ضرورت دارد، به کلی عطای اینگونه سرمایه گذاری ها را به لقای آنها بخشید؟